رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
بابا احمدبابا احمد، تا این لحظه: 43 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
مامان فریبامامان فریبا، تا این لحظه: 39 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
رادمهر کله قند دومرادمهر کله قند دوم، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

اسمارتیس

کله قند من دوسال و نیمه شده

1394/7/29 17:29
نویسنده : فریبا
706 بازدید
اشتراک گذاری

رادینم گل پسر نازم از وقتی که اومدی زندگیم حس و هوای دیگه ای پیدا کرده با اینکه عاشقتم و دوست دارم اما یه وقتهایی کم میارم مسیولیت مادری خیلی سنگینه همه چی رو دوش خودمه با وجود بابایی بازم دست تنها هستم یعنی اگه مامان فرح نبود من واقعا کم میاوردم یادت نره بزرگ که شدی از مامان فرح بخاطر زحماتی که برای توو میکشه همیشه تشکر کنی الان دقیقا دوسال و شش ماه و جهارده روزه که اومدی تو زندگی ما

رادینم گل پسر نازم از وقتی که اومدی زندگیم حس و هوای دیگه ای پیدا کرده با اینکه عاشقتم و دوست دارم اما یه وقتهایی کم میارم مسیولیت مادری خیلی سنگینه همه چی رو دوش خودمه با وجود بابایی بازم دست تنها هستم یعنی اگه مامان فرح نبود من واقعا کم میاوردم یادت نره بزرگ که شدی از مامان فرح بخاطر زحماتی که برای توو میکشه همیشه تشکر کنی الان دقیقا دوسال و شش ماه و جهارده روزه که اومدی تو زندگی ما

به گذشته که نگاه میکنم مااشاله  بزرگتر شدی اما همچنان عاشق شیطنت و بهم ریختن و شکستن هستی تو خونه مامان فرح که خیلی چیزارو شکستی گوشی که دایی سعید تازه خریده بود اطوی موی خاله جون و چیزای ریزه میزه اما با این حال عاشقتن

خداروشکر اذیت زیادی نداشتی هجئه ماهگی با شیرخداحافظی کردی  و همون حوالی بود که از پوشاک هم کامل جدا شدی ماشاله خیلی تر و تمیز بودی رادینم

راه افتادنت تو یه سالگیت بود و حرف زدنت هم زودتر از بقیه بود عاشق دوچرخه سواری هستی و بازی کردن و پریدن از رو مبل و با کله زمین خوردن باهر باری ک کله ات زمین میخوره دل منم میریزه حرف گوش نمیدی که هی میگم نکن مامان جون شبها هم حتما باید بهت قصه بگم راستی اصلا قصه جدید دوست نداری گیر دادی به شنگول و منگول

الانم توخونه با بابابیی موندی و من اومدم سرکار اما خیلی برام سخته چون صبحها برت میدارم میبرم خونه مامان فرح و دلم میسوزه اما گلم باید  کار بکنم ازطرفیم میگم بیخیال کار همین یه ماه رو بیام دیه نمیام تو برام مهم تری

وای به اندازه یک سال و خورده ای حرف زدم اما برا الان کافیه ازت چند تا عکس میذارم

این عکس 12مهر ماه 94 بود اولین روزی ک اوردمت شرکت

 

 

 

 

اینجام با مهتا عکس گرفتیم عروسی سپیده بود شهریور 94

این آخری برای تولد دوسالگیته دیر عکس گذاشتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ستاره
30 مهر 94 9:06
خیلی جیگر شده
مینا
1 آبان 94 11:53
عزیزم ماشاله ازون وقت ک جنین بود باهم همراه بودیم الان نزدیک سه ساله ازون وقت میگذره زیر سایه مادروپدرش صدوبیست سال زنده باشه
فریبا
پاسخ
ممنونم مینای مهربونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اسمارتیس می باشد